جدول جو
جدول جو

معنی تنگه تا - جستجوی لغت در جدول جو

تنگه تا
قسمتی از تله ی پرندگان
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(چَ گَ / گِ)
بر سر انگشتان پا نشستن. (لغت محلی شوشتر). بر سر پا نشستن یا بر سر انگشتان نشستن. چه چنگ بمعنی انگشتان است. (لغت محلی شوشتر نسخۀ خطی)
لغت نامه دهخدا
(تَ گَ)
دهی از دهستان مانه است که در بخش مانۀ شهرستان بجنورد واقع است و در حدود 300 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(تُرْ رِ)
تنگۀ تنگه ترس، بغازی است در اقیانوس هند، میان استرالیا و گینۀ جدید
لغت نامه دهخدا
(تَ گُ)
دستگاهی از چوب که در آن جامه ها (پارچه ها) را می نهادند تا به چند تو محکم شود. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
- خود را از تنگ و تا نینداختن، با مقهوریت و مغلوبیت یا عدم وصول به مقصودی، وانمودن که مقهور و مغلوب و محروم نیست. نمودن که مرا باکی نیست، مرا عیبی نیست، مرا زیانی نرسیده است. اعتراف به مغلوبیت خود نکردن. به دروغ نمودن که در بحث یا جنگ و امثال آن مغلوب نشده است. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
لنگه به لنگه، نامتقارن، نامساوی، ناهم آهنگ، ناجور
فرهنگ واژه مترادف متضاد
شلوار تنگ زنانه
فرهنگ گویش مازندرانی
سبوس برنج
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع لاویج نور
فرهنگ گویش مازندرانی
راه باریک، جای تنگ و تاریک، راه باریک، جای تنگ و تاریک
فرهنگ گویش مازندرانی
نخ مخصوص تله ی پرندگان که از دم اسب بافته شود
فرهنگ گویش مازندرانی
تب بدن، نوعی نفرین با این مفهوم که تب بدن بیمار، به تن تو
فرهنگ گویش مازندرانی